مردی برای اصلاح سر به پیرایشگاه رفت در بین کار گفتگوی جالبی بین آنها درمورد خدا صورت گرفت پیرایشگر گفت من باور نمیکنم خدا وجود داشته باشد مشتری پرسید چرا!پیرایشگر گفت کافیست به خیابان بروی وببینی مگر میشود با وجود خدای مهربان این همه بیماری و درد ورنج وجود داشته باشد !!!مشتری چیزی نگفت و از مغازه بیرون
تاریخ: پنج شنبه 30 شهريور 1391برچسب:خدا,پیرایشگر,آرایشگر,مشتری,داستان,آموزنده,داستانهای آموزنده,داستان کوتاه,شگفت انگیز,اصلاح سر,مردم,رنج,مشکلات,
ارسال توسط صادق
آخرین مطالب
صفحه قبل 1 صفحه بعد